غروب
نوشته شده توسط : sima

 

زیر بارون راه نرفتی تا بفهمی چی می گم /
تو ندیدی او ن نگاهو تا بفهمی از کی می گم
چشمای اون زیر بارون سر پناه امن بود /
سایه بون دنج پلکاش جای خوب گم شدن بود
تنها شب مونده و بارون همه سهم من این بود /
تو پرنده بودی و من سرو ریشه هام تو زمین بود
اگه اونو دیده بودی با من این شعر و می خوندی /
رو به شب داد می کشیدی نازنین چرا نموندی
حالا زیر چتر بارون بی تو خیس خیس خیسم /
زیر رگبار گلایه دارم از تو می نویسم
تنها شب مونده و بارون همه سهم من این بود /
تو پرنده بودی و من سرو ریشه هام توی زمین بود  
دلهره های دل پاک و ساده پنجره باز و غروب پاییز /
نم نم بارون تو خیابون خیس
یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه /
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده /
برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده
چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده /
پنجره باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس
تو ذهن کوچه های اشنایی پر شده از پاییز تن طلایی /
تو نیستی و وجودمو گرفته شاخه خشک پیچک تنهایی




:: بازدید از این مطلب : 448
|
امتیاز مطلب : 60
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 7 / 2 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: